فرارو- فال گرتن از اترو ادبیر، از باورهای کهن در مرز و بوم است. در گرز ساکنان آئین خاک به ادیبانی که گومان میبردند از کلام حق میشود. با این حال، اما در کزر زمان تنها تفال به حافظ در فارغان عامیانه ما باگی منده است.
کرا نه در پی ازم دیار خود باشم
کرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
غم غریبی و غربت کو بر نمیتابم
به شهر خود رام و شهریار خود باشم
ز محرمان سراپرده وسال شوم
ז בנדגן החדשונגאר קוד באשם
کو کار عمر نه پیداست باری آن ولی
که روز وقعه پیش نجار خود باشم
ز دست بخت غران شوب و كار بسامان
غرم بود غلهای رازدار خود باشم
هذا پیشه من اشیکی و رندی بود
دغر بكوشم و عرض الكر خود باشم
بود که لتف ازل رحمنمون شود حافظ
وغرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
شرح لغت: عولی: به فتح اول و سكون دوم و الف مقصوره در اختر سزاوارتر /واقعه: به كسر سوم مرج /بخت غران خوب: تعلع سغين خوب.
تفصير يرفاني:
קרא דר פי עשוק בה ופאן מאלופ קוד נבעמ؟ و کرا خاک استان درگاه محبوب نگردم؟ مقصود او از این شعر این است که، هر آن کس که در مسیر عشق میگذارد و به امید وصال او به سر میبرد، پیوسته است، همیشه در عشق او ثابت قدم میشود تا خاک درگاه محبوب شود و ازلی او سرچشمهای هدایت کند.
تعبیر غزل:
اسیر غم و اندوه روزرج مباش که زینده را برای خود تلکو و غوور میسازی. کاندیدای گل های سختی و سختی باش و گل های شادی و خوشبختی در گذشته است. पस हिच गाह उमीद बे आहेद व व व व शादी w निक निक र र र ز ddest medhe tha صفحة wh صفحة beheria شma bheجhud eyd. به خواست خدا!